نگاه آسمان به اشک من معنا داد
مدت مدیدی بود در خلوتگه خود گریه نکرده بودم ، می ترسیدم آری می ترسیدم ، با همه دلتنگی ام از درد ها ی این روزگاران که می بینم ، آری می بینم آسمان را !. چرا ا اشکی بر چشمانم سرازیر نمی شود!؟ احساسم و گمانم می برد به اینکه - نکند، از زخمه های وارده گردی از نفرت و اندوه بیهوده ، آهنگ قلبم را از سازه کار خودش انداخته ود چار بیماری سکوت مرگبار شده باشم ،
اما شب هنگام یک روز، احسا س وفاق با خدا به ته دلم ضربه جانان زد ، قوتی و الهامی بر خاست ! ،
چونانکه گویی رگهای گرفته شده ا ز بغض ها ، گریه را بر دیده گانم بازکرد !
چه حس افتخار آمیزی بود، آنگونه پنداری که با بارش آسمان مسابقه ای دارم .
از آنچه پیش آمده دلم را می شست ، آری می شست ، در این میانه نگران باخت قطره های روانم نبودم ، خوش به حال، بردنم از رفع نگرانی بود ، چرا که
از سلامت خود به لطف اهدایی نعمت ، فرود نشانه ای از نگاه و توجه خدا دیدم ؛ آری دیدم آسمانی را که هستم برای دوباره خندیدن......
.
بخندید و شاد باشید با داشته هایتان ، بگرید و بشوید دل هایتان را ،، نه به سر انجام رنجش و نه به انجام سر به سرگذازی از دیگران
E---M
نامه ای از سوی پروردگار به همه انسان ها
سعادت در فهمیدن ، پیش از اینکه دیر شود
11865 بازدید
5 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
9 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian